پدر:پسرم دوست دارم با دختری به انتخاب من ازدواج کنی؟
پسر: نه پدر! من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم!
پدر:اما دختر مورد نظر من، دختر بیل گیتش هست!
پسر: آهان اگر اینجوریه، قبول!
پدر به دیدار بیل گیتس می رود!
پدر:برای دخترت شوهر سراغ دارم!
بیل گیتس:اما برای دختر من هنوز خیلی زود است که ازدواج کند!
پدر: اما این مرد جوان قایم مقام مدیر عامل بانک جهانی است!
بیل گیتس: اوه، که اینطور!در این صورت قبول است!
پدر به دیدار مدیر عامل بانک جهانی می رود!
پدر:مرد جوانی برای سمت قایم مقام مدیر عامل سراغ دارم!
مدیر عامل:اما من به اندازه کافی معاون دارم!!
پدر: ام این مرد جوان داماد بیل گیتس هست!!
مدیر عامل: اوه، اگر اینطور است باشه! قبول!و معامله بهاین ترتیب انجام میشود.
نتیجه اخلاقی:حتی اگر چیزی نداشته باشید باز هم میتوانید چیزهایی بدست آورید.اما باید روش مثبتی برگزینید..
نظرات شما عزیزان: